English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6752 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
individualism U حالت انفرادی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
troop space U جای انفرادی در هواپیما یاکشتی محوطه لازم برای تامین جا برای حمل پرسنل وبارهای انفرادی انها درکشتی یا هواپیما
the i U [حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
mode U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
modes U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
badminton U بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
foreground U سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
individual U انفرادی
singularity U انفرادی
single U انفرادی
single life U انفرادی
individuals U انفرادی
analog U سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogues U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squaring U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squares U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogue U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squared U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
vitrifying U تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
square U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
oblique case U حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
convertor U وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
single tax U مالیات انفرادی
individual aquipment U تجهیزات انفرادی
cell U زندان انفرادی
singles U مسابقه انفرادی
several covenants U تعهدات انفرادی
bullword U کمربندحفافتی انفرادی
sporadically U پراکنده انفرادی
sporadic U پراکنده انفرادی
solitary confinement U زندان انفرادی
cells U زندان انفرادی
spades U بیل انفرادی
solitany confinment U حبس انفرادی
close confinement U زندان انفرادی
individualized instruction U اموزش انفرادی
individual tests U ازمونهای انفرادی
close confinement U حبس انفرادی
slit trench U سنگر انفرادی
spade U بیل انفرادی
printed U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
alternate U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
devitrify U از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
alternated U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
plebeianism U حالت عوام یا مردم پست حالت توده
alternates U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
state of rest U حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
advanced individual training U اموزش تکمیلی انفرادی
play U شرکت درمسابقه انفرادی
advance individual training آموزش تکمیلی انفرادی
playing U شرکت درمسابقه انفرادی
monocracy U حکومت مستقل یا انفرادی
single tax U مالیات بر درامد انفرادی
individual reserves U وسایل ذخیره انفرادی
personal error U خطاهای انفرادی افراد
army deposit fund U پس انداز انفرادی افراد
solos U تک خوانی بطور انفرادی
solo U تک خوانی بطور انفرادی
plays U شرکت درمسابقه انفرادی
played U شرکت درمسابقه انفرادی
several U انفرادی مربوط به خود چند تن
under arms U مجهز باسلحه سبک و انفرادی
excess listing U لیست وسایل انفرادی مازاد
plasticity U حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
genitive U حالت مالکیت حالت مضاف الیه
golf U بازی بصورت انفرادی یا دونفره یا چهارنفره
individual reserves U وسایل ضروری انفرادی که با نفرحمل میشود
picketed U کلنگ انفرادی هواپیما یا ناو دیده ور
picket U کلنگ انفرادی هواپیما یا ناو دیده ور
pickets U کلنگ انفرادی هواپیما یا ناو دیده ور
autecology U مبحث شناسایی محیط زندگی انفرادی موجودات
administrative segregation U زندانی کردن به طور انفرادی تفکیک اداری
foursome U مسابقه انفرادی بین چهار نفر در گلف
foursomes U مسابقه انفرادی بین چهار نفر در گلف
pursuit U مسابقه دوچرخه سواری انفرادی یا تیمی تعقیبی بازمانگیری
trigraph U حروف رمز سه گانه مربوط به کد فنی تجهیزات انفرادی
severalty U مالکیت انفرادی منافع زمین اجاره داری انحصاری
pursuits U مسابقه دوچرخه سواری انفرادی یا تیمی تعقیبی بازمانگیری
uart U قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
cold forming U حالت دهی در حالت سرد
transitoriness U حالت ناپایداری حالت بی بقایی
spectrality U حالت طیفی حالت شبحی
marginal case U حالت نهائی حالت حدی
spectralness U حالت طیفی حالت شبحی
Grand Prix U مسابقه حرکات وپرش اسب بین سوارکاران ماهر بصورت انفرادی یاگروهی
cut and cover shelter U سنگر انفرادی سر پوشیده سنگری که با کندن زمین وتهیه سرپناه تهیه میشود
Grands Prix U مسابقه حرکات وپرش اسب بین سوارکاران ماهر بصورت انفرادی یاگروهی
crude U حالت طبیعی رنگ [حالت ملایم و اصیل رنگ]
real mode U حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
army classification battery test U ازمون کارایی پرسنلی ازمون قابلیت انفرادی
cold strength U استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
fives U هندبال انگلیسی انفرادی یا دونفره با سه یاچهار دیوار که هر گیم 51امتیاز دارد که مانند والیبال اگردو تیم درامتیاز 41مساوی شوند بازی به 61ختم میشود
universal U قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
individuate U فرد کردن انفرادی کردن
forward seat U حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
make U حالت
feverishness U حالت تب
tempered U حالت
case U حالت
febricity U حالت تب
temper U حالت
line condition U حالت خط
makes U حالت
posturing U حالت
if U حالت
estates U حالت
tempers U حالت
glass eyed U بی حالت
idiocrasy U حالت
queasiness U حالت قی
pyreticosis U حالت تب
cases U حالت
self U حالت
fettle U حالت
ill conditioned U بد حالت
postures U حالت
postured U حالت
posture U حالت
estate U حالت
predicament U حالت
predicaments U حالت
phase U حالت
stated U حالت
expression U حالت
manner U حالت
disposition U حالت
state U حالت
temperaments U حالت
phased U حالت
states U حالت
unexpressive U بی حالت
condition U حالت
stating U حالت
status U حالت
phases U حالت
expressions U حالت
situations U حالت
moods U حالت
mood U حالت
stance U حالت
stances U حالت
grain U حالت
attitude U حالت
situation U حالت
attitudes U حالت
state- U حالت
temperament U حالت
amentia U حالت هذیان
ignition condition U حالت احتراق
affectedly U با حالت بخودگرفته
affectivity U حالت عاطفی
adrenergic reponse state U حالت پر ادرنالینی
fugitiveness U حالت شخص
incipincy U حالت نخستین
acedia U حالت خ-لسه
in a state of depression U در حالت افسردگی
accidentalness U حالت اتفاقی
in form U خوش حالت
inactive status U حالت انتساب
incipience U حالت نخستین
accusative U حالت مفعولی
resilience U حالت ارتجاعی
crudely U در حالت خامی
lethargically U با حالت سبات
kashruth U حالت جواز
nervousness U حالت عصبانی
jussive U حالت امری
defensively U با حالت تدافع
defensively U حالت دفاعی
defensive U حالت تدافع
isopiestic U حالت فشارمتعادل
insert mode U حالت درج
deliverable state U در حالت تحویل
input mode U حالت ورودی
initial state U حالت اغازی
genitive U حالت اضافه
kashrut U حالت جواز
sulkily U با حالت قهر
fluidity U حالت مایعی
idle position U حالت سکون
creaminess U حالت سرشیری
exceptional case U حالت استثنایی
conversational mode U حالت محاورهای
continuum state U حالت پیوستار
conjugality U حالت زناشویی
excited state U حالت برانگیخته
command mode U حالت فرماندهی
expressive eyes U چشمان با حالت
facial expression U حالت چهره
febile U دارای حالت تب
colloidal state U حالت کلوییدی
deadness U حالت مرده
feminineness U حالت زنانه
circumstantiality U حالت وکیفیت
erectness U حالت عمودی
equilibrium state U حالت تعادل
corresponding state U حالت متنافر
deplorble condltion U حالت زار
marshiness U حالت مردابی
Recent search history Forum search
1 if there's any justice
1incentive
1affixation
1 In last fit, DOS starts at high addresses and works downward
1skirts
1حالت خوبه
1'no'said oliver,with an"ask me,ask me!"look on his face
2encapsulate
0جملات كه بعد از tobe حالت سوم فعل استفاده مى شود دقيقا چه معنى ميدهند مثل (it is called,it was called)
0 دستگاه یو پی اس چیست و چه وظیفه ای در سازمان دارد؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com